داستان مراجعی که سرمایه کافی برای ادامه کسب وکار نداشت
ژانویه 11, 2023کوچ کارآفرینی چه کمکی به شما می کند؟
ژانویه 18, 2023
باور های ما چگونه سرنوشت ما را رقم می زنند؟
باورهای ما چگونه سرنوشت ما را رقم می زنند
قبل از بررسی این موضوع چگونه بارور های ما سرنوشت ما را رقم می زند لازم است. در ابتدا در خصوص تعریف باور به یک توافق برسیم.
باور چیست؟
به زبان ساده مجموعه ای از قوانین که ما به آنها عمیقا اعتقاد داریم . تمام درست و غلط ها، امکانپذیر یا امکان ناپذیر بودن ، توانایی و عدم توانایی، و... که ما آنها را کاملا بدیهی می دانیم .این باورها حاصل چندین تجربه در گذشته است که صحت آن موضوع برای ما به اثبات رسیده است.جالب اینجاست که باور های ما نتایج زندگی ما را خلق می کنند .
باورها چگونه ساخته می شوند:
باورهای ما از تجربیات مکرر ما ساخته می شود . تعلیم دهندگان حیوانات وقتی می خواهند به فیل ها آموزش دهند که بتوانند روی دو پا به ایستند. فیل را روی صفحه ای فلزی قرار می دهند ، سپس شلاق را به زمین می کوبند ، همکار دیگرش به محض برخورد شلاق بر زمین زیر دو پای جلویی فیل را داغ می کند به شکلی که حیوان تحمل نگه داشتن پاهای جلویی را روی زمین نداشته باشد. این کار را بارها و بارها تکرار می کنند ، در ذهن فیل این باور ساخته می شود که هرجا شلاق به زمین خورد باید برای محافظت از خود پاهای جلویی را از زمین بلند کند. حالا بری فیل یک باور جدید ساخته شد. برای ما انسانها هم همین طور است، متاسفانه هر چقدر از عمر ما می گذرد باورهای ما عمیق و عمیق تر می شود .
به عنوان مثال شخصی باور داشته باشد که تنها راه رسیدن به شمال ، مسیر چالوس است ، اکنون یک لحظه فرض کنیم، جاده چالوس به دلیل ریزش کوه مسدود شده و تا مدت طولانی امکان بازشدن این مسیر وجود نداشته باشد. شخص مذکور حتی حاظر نیست ، در خصوص مسیر جایگزین تحقیق کند. چرا که در گذشته چند بار تلاش کرده از مسیر فیروز کوه یا هراز به شمال برود ، چند بار اقدام کرده اما مسیر ها را پیدا نکرده است. این شخص دیگر حاضر نیست که دوساعت ترافیک مسیر غرب به شرق تهران را طی کند که شاید مسیر فیروزکوه یا جاده هراز وجود داشته باشد. شما چه فکری می کنید؟ آیا فکرمی کنید با این ذهنیت این شخص، تا بازشدن جاده چلوس او رنگ دریا را به چشم می بیند؟
این داستان کاملا خیالی بود ، اما هر کس برای خود، از این دستان ها ی مشابه در موضوعات مختلف موارد بسیاری دارد که به بعضی از آنها آگاه و به بعضی دیگر کاملا نا آگاه است.
نمونه هایی از باور هایی که عموم مردم به آن اعتقاد دارند به شرح زیر است
پول درآوردن کار سختی است
ثروت فروان با رانت یا سایر روشهای نا مشروع حاصل می شود.
سن من بالا رفته و دیگر نمی توانم چیزهای جدید را بیاموزم
و......
لطفا از خود بپرسید افراد موفق دنیا با دیگران چه تفاوت قابل توجهی با شما دارند؟
آیا همه ضریب هوشی خیلی بالایی دارد؟
آیا همه تحصیلات خیلی بالایی دارند؟
آیا همه قدرت بدنی خیلی زیادی دارند؟
آیا همه قد بلند تری دارند؟
آیا همه خانواده ثروتمندی دارند؟
آیا همه چهره زیبا تری دارند؟
هرچند افراد زیادی حتی با یکی از خصوصیات به ثروت فراوانی رسیده اند. اما افراد خیلی بیشتری در دنیا زندگی می کنند که ثروت بسیار بیشتری دارند و هیچ یک از این خصوصیات را به طور کامل ندارند. آیا تا به این موضوع برخورد کرده اید .در کشور خودمان بسیاری از این موارد وجود دارد . ضمن احترام به تمام افراد موفق کشور عزیزمان می بینید که بسیاری از کارافرینان با تحصیلات متوسط ، سن کم ، عدم سرمایه اولیه ، قد کوتاه ، چهره معمولی و گاهی زشت وجود دارند که کارمندانی تحصیل کرده ، باهوش و خوش قیافه ، دارند که با حقوقی بسیار پایین، برای پیش برد اهداف او در حال فعالیت هستند.
چند سال پیش که داشتم مصاحبه استخدامی انجام می دادم، ورود یک متقاضی استخدام به اتاق دوباره، توجه من را به این موضوع جلب کرد. برای من عجیب بود که فردی با این همه توانایی ، به عنوان آبدارچی تقاضای استخدام داده، او از متقاضایان دیگر برای سمت های خیلی بالاتر، بسیار توانمند تر بود. به او پیشنهاد دادم که فرم درخواستش را عوض کند تا بتوانم او را در جایگاه بالاتری مورد ارزیابی قرار دهم . آن شخص پیشنهاد من را با قاطعیت رد کرد. علتی که من را توانست من را مجاب کند این بود که گفت " من توانایی لازم برای برای احراز این سمت ها را ندارم می ترسم گند بزنم، اگر قبول نشدم چه ؟ اگر نتوانم کار دیگری پیدا کنم ، بی چاره می شم ، من نمی خواهم ریسک کنم"
درخواست او پذیرفته شد ، در طول مدتی که من در آن شرکت مشغول به کار بودم هر روز صبح ، او را می دیدم که از کارمندان خواهش می کند کمی جابه جا شوند تا او بتواند زیر میز آنها را جارو کند. من یقین دارم اگر قرار بود در این دنیا جایگاه افراد با توانایی هایشان تایین گردد . قطعا درآن اتاق شرایط عکس این رخداد را می دیدم.
لطفا کمی به داستان این آبدارچی دقت کنید، اکثر ما این شرایط را تجربه کرده و تجربه می کنیم. همه ما چنین شرایطی را در زندگی تجربه می کنیم . اما به آن توجه نمی کنیم ، باور های ما زندانیست که ما ،برای خودمان ساخته ایم ، و در طول عمر مشغول محکم تر کردن میله های این زندان هستیم و مسئول ساختن این میله ها را به گردن عواملی بجز باور های خودمان می اندازیم . اگر بخواهیم این افکار محدود کننده را به میله های زندان تشبیه کنیم ، اکثر زندان های ذهنی میله های مشابهی دارند ، که در ادامه به آنها می پردازیم
میله اول : میله ای فولادی و قوی به نام شرایط اقتصادی :
اگر اطرافیان شما ، افرادی با درآمد متوسط و ضعیف باشند، به احتمال قوی این باور در شما بوجود آمده است، اگر در جملات افراد موفق جهان کمی دقت کنید،متوجه می شوید آنها به هیج وجه موفقیت خود را به جر به توان و اراده خود به هیچ چیز دیگر گره نمی زنند.
باور محدود کننده: بسیاری از افراد به این باورند که شریط اقتصادی امروز ، مناسب نیست ، کسب و کارها در حال ورشکستگی هستند ، شرایط امروز ، برای پیشرفت و موفقیت من نامناسب است. باید صبر داشته باشم تا شرایط بهتر شود.
در این شرایط بهتراست فعلا اخبار را دنبال کنم تا روزنه امیدی برای رشد ، پیدا کنم .
باور توسعه دهنده:
فشار اقتصادی بر شرکت های بزرگ بیشتر شده ، چون میزان تعهد آنها به مشتریان ، کارمندان و.... افزایش یافته است ، به همین شرکت های بزرگ ضعیف شده اند ، و تمرکز اصلی آنها بر روی نگهداشت سازمانشان است . در نتیجه فضای رقابت برای تازه کار ها محیا تر است.
به دلیل کاهش درآمد ، الگوی مصرف مشتریان کم کم تغییر می کند ، در نتیجه به جای پافشاری به خرید برند های معروف ، به دنبال خرید کالاها و محصولات ارزان تر ولی با کیفیت مشابه هستند هستند .
در این شرایط نیازها ی جدیدی ایجاد می شود ، در واقع فرصت های جدیدی ایجاد شده مثل بحران 2008 امریکا دقیقا زمان تولد شرکتهای استارتاپی غول پیکر امروز بوده است.
اگر به تاریخ زمین دقت کنیم ، شرایط سخت اتفاقا فرصت جدید حیات برای موجودات جدید را فراهم کرده است .مثل عصر یخبندان و انقراض دایناسورها . در جنگ جهانی دوم شرکت هوندا در بین خرابه های جنگ اتمی ژاپن ، با کمترین سرمایه ، با جمع آوری ضایعات آهن برجا مانده از جنگ شروع به کار کرد و امروزه یکی از برزگترین و قوی ترین شرکت های دنیاست.
این شمایید که شرایط بد اقتصادی را تهدید می بینید یا فرصت.
میله دوم : سرمایه اولیه ندارم
این خیلی باور عمیق و قویی است. خود من سالها درگیر این باور بودم . اگر حتی یک درصد باور دارید که برای شروع نیاز به سرمایه اولیه دارید لطفا نگاهی به زندگی نامه این افراد داشته باشید/
باور محدود کننده : هر کاری را که بخواهم شروع کنم نیاز به یک سرمایه اولیه دارد. فقط پول است که پول در می آورد.
پس بدون پول هرگز نمی توانم شروع کنم.
باور توسعه دهنده:
اگر من توانایی کافی برای شروع داشته باشم افراد زیادی هستند که تمایل به سرمایه گذاری دارند . چون فرصت کافی برای شروع کسب و کار جدید را ندارند. شما هم روزی با این شرایط مواجه خواهی شد. برای شراکت با صاحبین سرمایه فقط باید به آنها دو نکته را به آنها ثابت کنیم. 1-می توانم سرمایه آنها را رشد دهم .2- فرد قابل اطمینانی برای آنها هستیم.
برای شروع نیاز به سرمایه گذاری بزرگ نیست ، به قول بازاریان قدیمی خود کار با ید کار را رشد دهد. یعنی از محل درآمد همان کار باید ذره ذره کسب وکار را رشد داد. چرا که معمولا شرکتهایی که با سرمایه بالا شروع به کار کرده اند اکثر محکوم به شکست بوده اند.دقت کنید شرکت های بزرگ داخلی و خارجی چطور شروع به کار کرده اند. پیشنهاد می کنم تاریخچه شرکت هایی مثل گلرنگ ، مهین، بهروز، اپل ، مایکروسافت و... را مطالعه کنید.
لطفا به این سوال در درون خودتا پاسخ دهید؟
سرمایه مورد نیاز شما چقدر است؟
این مبلغ را دقیقا چگونه سرمایه گذاری می کنی؟
چه مدت بعد ازوایز این مبلغ می توانی سود کسب کنی ؟
اگر این سرمایه را در اختیار شما بگذارند ، چطور می توانی تضمین کنی که سود قابل توجهی را می توانی کسب کنی؟
چطور می توانی اطمینان داشته باشی که مهارت کافی برای شروع کسب وکار را داری ؟
اگر بتوانید به درستی به این سوال پاسخ دهی دیگر نیازی به سرمایه ندارید چون افراد زیادی در کشور وجود دارند که سرمایه کافی را در اختیارشما بگذارند.
میله سوم: احساس ارزشمندی( عزت نفس):
باور محدود کننده:
اوضاع زندگی من بد نیست، چه بسا اگر دارایی من بیشتر با شد اتقاقات بدی در زندگی من به وقوع به پیوندد . من آنقدر ارزشمند نیستم که شرایط بهتر را طلب کنم. همین موقعیتی که دارم به سر من زیاد است.
باور توسعه دهنده:
من به عنوان یک انسان ، اشرف مخلوقات و خلیفه خداوند بر روی زمین ، به دنیا آمده ام که رشد کنم برزگترین وظیفه من رشد و توسعه خودم در تمامی ابعاد زندگی است .
در این خصوص می توانید مقاله عزت نفس را مطالعه بفرمایید.
میله چهارم: توجه به رسانه ها:
باور محدود کننده :
رسانه ها (خصوصا اخبار) می تواند آگاهی من را از اوضاع کشورم و اوضاع کل دنیا بهبود ببخشند. وقتی سرگرم رسانه ها می شوم حوصله من سر نمی رود.
باور توسعه دهنده
سوال اینجاست که چرا باید رسانه ها میلیون ها دلار صرف توانمندسازی شما بکنند ، از این کار چیز عاید آنها می شود؟
رسانه ها می خواهند که انسانها را با درآمد متوسط و گاها ضعیف، مصرف گرا ، ترسو و فرمان پذیر تربیت کنند. این جامعه بسیار کنترل پذیر است .باورهایی دارند که به نفع سرمایه دارن می باشد. این افراد بیشتر تلاش می کنند ، بیشتر می آموزند ، بیشتر مهارت پیدا می کنند تا برده های قوی تری برای صاحبین سرمایه باشند . عجیب تر این که فرزندانشان را هم به ادامه همین مسیر تشویق و ترغیب میکنند
آنها با روش های علمی و با برنامه های مدون مشغول برنامه ریزی باور های ما به نفع خودشان هستند.
اخبار چه چیزی بجز مرگ ، ورشکستگی ، خشکسالی ، نا امنی ، آتش سوزی ، جنگ ، بی عدالتی و گاها خبر خوب برای تنوع به شما انتقال می دهد . در فیلم های سینمایی معانی عمیق ذهن شما مثل تعریف سعادت و نا کامی ، رفاه و آسایش و... در ذهن شما برنامه ریزی می کنند. درکل رسانه ها ذهن شما را با باور های محدود کننده بمب باران می کنند . طرز فکر شما را مدیریت می کنند که شما آنطور که می خواهند فکر کنید ، تصمیم بگیرید ، به طور خلاصه برده داری نوین را راه انداخته اند
در آن زمان که بردهداري در آمريکا رايج بود، یک زن سياه پوست به نام هريت تابمن، گروهي مخفي با هدف فراری دادن بردگان به راه انداخته بود.سالها بعد از پایان یافتن دوران برده داری از او پرسيدند: سختترين کاری که برای نجات بردگان انجام می دادید چه بود؟ او عميقا به فکر فرو رفت و گفت: قانع کردن يک برده در مورد اینکه اينکه تو برده نيستي و بايد آزاد باشي
اولین قدم برای از بین بردن این میله از زندان ذهن این است که از ذهنمان در مقابل بمب باران رسانه ها محافظت کنیم . و به جای آنها کتاب بخوانیم ، هر چند در خصوص خواندن کتاب نیز با ید احتیاط کرد اما ، کتاب مقوله ایست که کمتر مورد توجه صاحبین قدرت بوده ، چون برده ها کمتر میل به مطالعه دارند.
میله پنجم: تربیت خانواده
باور محدود کننده:
من کارمندزاده هستم ، من کارگر زاده هستم، من برای این سطح از زندگی آموزش دیده ام ، تنها راهی که برای افزایش سرمایه بلد هستم پس انداز این چندرغاز حقوق است. اگر شرایط تورم و اقتصاد کلان کشور یاری کند شاید بتوانم یک الونک با یک ماشین معمولی تهیه کنم .باید از کودکی می آموختم که چطور درامد زیاد کسب کنم
باور توسعه دهنده:
هرچند پدر و مادر به صورت نا خوداگاه ذهن ما را برنامه ریزی می کنند. بسیاری از باور های ما ناخواسته شبیه به باورهای والدینمان شده اند. حتی بعضی از اساتید بر این باورند که میزان درامد فرزندان رابطه مستقیمی با درآمد والدینشان دارد. اما این رابطه برای کسانی که بر روی ذهنیت خود کار می کنند به هیچ وجه صدق نمی کند، مثال های فراوانی نیز از افراد ی وجود دارد که توسط پدر ومادر هایی با بدترین باورهای مالی تربیت شده اند ، ولی باور های خود را بهبود داده اند و توانسته اند به موفقیت های درخشان مالی دست پیدا کنند، تمام ذهنیت ما قابل بهبود است . ما توانایی یادگیری داریم ، ما می توانیم ذهنیت خودمان را بهبود ببخشیم . و با ور های محدود کننده را با باورهای توسعه دهنده جایگزین کنیم در اینده مقالاتی در این خصوص آپلود خواهم کرد.
میله ششم :اطرافیان
باور محدود کننده: اگر فلان شرایط مالی به این راحتی ها محیا می شد . بالاخره باید من یک مورد از آنها را در زندگی می دیدم . تمام دوستان ، اقوام و آشنایان من برای یک لقمه نان ، هر روز جان می کنند. مگر می شود در این دوره زمانه شرایط مالی را تغییر داد؟
باور توسعه دهنده: کاملا درست است، میزان درامد ما میانگین درامد 5 نفری است که ما با آنها در ارتباط هستیم ، من سعی می کنم ارتباطم را با افراد ثروتمندتر از خودم بیشتر کنم .
میله هفتم : ترس ، از دست دادن حاشیه امن
باور محدود کننده: من به این کار عادت کرده ام ، اگر شغلم ، یا هر چیز دیگه ای را تغییر دهم شرایط من سخت تر می شود. دیگر همچنین فرصتی به من داده نخواهد شد. با این اتاق خو گرفته ام
باور توسعه دهنده
یقین داشته باشید ، شرایط عاطفی، مالی و کاری که در آن قرار دارید را خودتان خلق کرده اید. و این شرایط را درهر جای دیگر می توانید ایجاد کنید، فقط اگر بیش از این می خواهید، باید در خودتان تغییرات جدیدی ایجاد کنید ، پس چیزی برای ترسیدن وجود ندارد، با خیال راحت در مسیر پیشرفت حرکت کنید، چه بسا مسیر جدید جدید بسیار راحت تر و بهتر باشد. شاید هم در ابتدای مسیر کمی سختی وجود داشته باشد،مهم این است که شما چه می خواهی؟
این باورهایی که با هم بررسی کردیم،باورهای عمومی هستند که اغلب افراد با آن درگیر هستند، باورهای ما مثل اثر انگشت ما منحصر به فرد است . کوچ به مراجعینش کمک می کند ، باورهایی که در ناخودگاه خود ساخته بازنگری کند. و بتواند در خود تغییر ایجاد کند ، و در نهایت زندگی جدیدی را برای خودش رقم بزند.
در این خصوص ارل نایتینگل جمله زیبایی دارد. او به زیبایی تمام مبحث باور را در یک جمله خلاصه می کند.
،، همه ما به آن چیزی تبدیل می شویم که به آن باور داریم ،،
ارل نایتینگل