یک مربی کوچینگ به شما کمک می کند، که بتوانید دنیا را از زوایای جدیدی ببینید
تغییر نگرش در کوچینگ
تغییر نگرش در کوچینگ یعنی چه؟
تغییر نگرش در کوچینگ چگونه صورت می پذیرد؟
نگرش ترکیبی از باورها، وهیجان هایی است که شخص را پیشاپیش آماده می کند تا به دیگران اشیا و گروهای مختلف به شیوه مثبت یا منفی نگاه کند.طبیعتا هرکس برای خود نگرش خاصی را دارد ، اما واقعا نگرش درست و غلط کدام است؟. از کجا می توانم اطمینان داشته باشم که نگرش من درست است؟ . از کجا معلوم که نگرش کوچ من درست باشد؟. عملا نگرش درست برای هر شخص می تواند متفاوت باشد. شاید بتوان گفت نگرش درست ، نگرش تقویت کننده است.نگرش تقویت کننده نگرشی است که با آن انسان احساس ارزشمندی می کند، فعال است و احساس آزادی می کند.در واقع کوچ به مراجعینش کمک می کند که به نگرش تقویت کننده خودشان دست یابند. پس نگرش خاصی ، در جلسه کوچینگ معیاری برای یک نگرش درست نیست . معیار کوچینگ برای یک نگرش صحیح ، احساس ارزشمندی مراجع، فعال بودن و برخورداری از حس خوب آزادی است.
دیدگاه ما به زندگی تعیین کننده تجارب ما از زندگی است نه شرایطی که در آن قرار داریم.
به عنوان مثال کودکان به راحتی زیر باران بازی و شادی می کنند و از زندگی لذت می برند ، در همان شرایط برخی از بزرگتر ها نگران بیماری، نگران خیس شدن لباسها یشان هستند از منزل بیرون نمی آیند و ممکن است احساس دلتنگی کنند. به نظر شما چه چیزی بین این دو دسته متفاوت است؟ .نگرش کودک درست است . یا نگرش بزرگ سال،شاید بین این دو، شدت باران که کم شد با چتر از خانه بیرون بیاییم به هر حال هرکس نگرش خاص خود را دارد.و این نگرش حاصل تجربیات ما از زندگی است نه به شرایط بارندگی .
مربی کوچینگ به مراجعین کمک می کند که بتوانند بهترین خودشان باشند. نه بهترین از دیدگاه شخصی کوچ. مربی کمک می کند مراجعین از زوایای مختلف به شرایط نگاه کنند،یک بار دیگر در فضایی امن و بدون قضاوت دیدگاه هایشان را مورد ارزیابی مجدد قرار بدهند تا بتوانند تشخیص دهند که آیا نگرش آنها درست است یا نادرست. و در صورتی که مراجع احساس کند که نگرش فعلی نیاز به تغییر دارد با او در این مسیر همراه می شود .
تغییر نگرش چگونه اتفاق می افتد؟
اجازه بدهید توضیح این سوال را با داستانی کوتاه اما جالب و زیبا از استیوان کافی توضیح دهم.
صبح یک روز تعطیل در نیویورک سوار اتوبوس شدم. تقریباً یک سوم اتوبوس پر شده بود. بیشتر مردم آرام نشسته بودند و یا سرشان به چیزی گرم بود و درمجموع فضایی سرشار از آرامش و سکوتی دلپذیر برقرار بود تا اینکه مرد میانسالی با بچههایش سوار اتوبوس شد و بلافاصله فضای اتوبوس تغییر کرد.
بچههایش داد و بیداد راه انداختند و مدام به طرف همدیگر چیز پرتاب میکردند. یکی از بچهها با صدای بلند گریه میکرد و یکی دیگر روزنامه را از دست این و آن میکشید و خلاصه اعصاب همهمان توی اتوبوس خرد شده بود.
اما پدر آن بچهها که دقیقاً در صندلی جلویی من نشسته بود، اصلاً به روی خودش نمیآورد و غرق در افکار خودش بود. بالاخره صبرم لبریز شد و زبان به اعتراض بازکردم که:
«آقای محترم! بچههایتان واقعاً دارند همه را آزار میدهند. شما نمیخواهید جلویشان را بگیرید؟» مرد که انگار تازه متوجه شده بود چه اتفاقی دارد میافتد، کمی خودش را روی صندلی جابجا کرد و گفت: بله، حق با شماست.
واقعاً متاسفم. راستش ما داریم از بیمارستانی برمیگردیم که همسرم، مادر همین بچهها٬ نیم ساعت پیش در آنجا مرده است.
من واقعاً گیجم و نمیدانم باید به این بچهها چه بگویم. نمیدانم که خودم باید چه کار کنم و … و بغضش ترکید و اشکش سرازیر شد.»
استفان کاوی بلافاصله پس از نقل این خاطره میپرسد:« صادقانه بگویید آیا اکنون این وضعیت را به طور متفاوتی نمیبینید؟ چرا این طور است؟ آیا دلیلی به جز این دارد که نگرش شما نسبت به آن مرد عوض شده است؟
و خودش ادامه میدهد که:« راستش من خودم هم بلافاصله نگرشم عوض شد و دلسوزانه به آن مرد گفتم: واقعاً مرا ببخشید. نمیدانستم. آیا کمکی از دست من ساخته است؟
و….
اگر چه تا همین چند لحظه پیش ناراحت بودم که این مرد چطور میتواند تا این اندازه بیملاحظه باشد٬ اما ناگهان با تغییر نگرشم همه چیز عوض شد و من از صمیم قلب میخواستم که هر کمکی از دستم ساخته است انجام بدهم .»
کلام آخر:
تغییر دیدگاه برای ما افزایش دانش را به همراه دارد.وقتی دیدگاه تغییر می کند تجربه ما هم از شرایط تغییر می کند.بسیار اتفاق می افتد که دیدگاه مراجعین در جلسه کوچینگ تغییر می کند با تغییر دیدگاه در واقع زاویه نگاه او تغییر می کند و می تواند تجربیات جدیدی را داشته باشد.کوچ باز ابزارهایی که دارد به مراجع کمک می کند که دیدگاه های جدیدی را تجربه کند.