نخستین بار مدل هدف گذاری SMART در سال1981 توسط نام جورج دوران (Georhe Doran) مطرح شد. هر چند که جورج دوران این مدل هدفگذاری را برای استفاده در سازمان ها مطرح کرد. اما بعد از مدتی این مدل برنامه ریزی درحوزه کسب وکار و حتی زندگی شخصی مورد استفاده قرار گرفت . پس از گذشت بیش از 40 سال هنوز هم مدل SMART مورد توجه مربیان کسب وکار قرار دارد و به عنوان یک مدل استاندارد در آموزش های کوچینگ مورد استفاده قرار می گیرد.
هرچند هدف گذاری عامل بسیارمهمی برای رسیدن به موفقیت به شمار می رود، اما چرایی هدف گذاری از خود آن می تواند مهم باشد. اگر دلیل محکمی برای هدف گذاری نداشته با شیم ، هر چقدرهم برنامه ریزی ما عالی و بی نفص باشد ، به احتمال قوی بعد از مدتی رها خواهد شد.
پس لازم است قبل از شروع به هدفگذاری از خود بپیرسیم
چرا باید هدف گذاری کنم؟
چه چیزی باعث شد که این تصمیم را گرفتم ؟
زندگی من با هدفگذاری و بدون هدفگذاری چه تفاوتی دارد؟
سپس مهمترین جواب ها که انگیزه ما را از این کار مطرح می کند را در سطر اول برنامه ریزی خود ذکر کنیم .
نکته: تحقیقات ثابت کرده که نوشتن هدف کاغذ می تواند تا 42% به تحقق آن کمک کند. پس حتما هدف خود را ترجیها بر روی کاغذ بنویسید . و اگر نیاز بود آن را مجددا در تجهیزات الکترونیکی ثبت کنیم .
Specific (موضوع مشخص): یعنی به طور شفاف هدف گذاری کنیم. مثلا "زندگی کارمندی را دوست ندارم" نمی تواند هدف مشخص باشد. می توان موضوع " راه اندازی کسب وکار شخصی در حوزه پوشاک بچه گانه به منظور افزایش درامد " را به عنوان هدف انتخاب کنیم. برای آگاهی بیشتر مقاله هدفگذاری را مطالعه بفرمایید.
Measurable: (قابل اندازه گیری):هدف باید قابل اندازه گیری باشد. مثلا بگوییم (راه اندازی کسب وکار شخصی به منظورافزایش درآمد به میزان 80%)، حالا فاکتور جدیدی به نام اندازه گیری داریم تا بتوانیم بفهمیم در قدم اول دقیقا به کجا باید برسیم . وقتی به مسافرت می رویم تابلوهای جاده به ما نشان می دهند که چقدراز مسیر باقی مانده ، اگر با این سرعت حرکت کنیم کی به مقصد می رسیم. اندازه گیری زمان ،مقدار و.... می تواند برنامه دقیق تری ایجاد کند و به ما بازخوردهای مفیدی برای ادامه مسیر به ما بدهد.
یعنی هدف ما قابلیت این را داشته باشد که برای انجام آن اقدام کارمشخصی تعریف کرد و قرار است این کارها توسط چه کسی یا چه کسانی ، چگونه انجام دهد . به اصطلاح کوچینگ یعنی بتوان برای آن اقدام تعریف کرد . زمانی که هدف شفاف شده، قابل اندازه گیری است لازم است قابلیت تبدیل به اقدام را داشته باشد. همانطورکه می دانید برای تحقق اهداف لازم است اقداماتی در راستای آن انجام دهیم .
به عنوان مثال
برای راه اندازی کسب وکارجدید به منظور افزایش 80% درآمد،که تا نیمه اول سال آینده اجرایی خواهد شد.لازم است
1- من ملک تجاری را با بودجه---- پیدا کنم
2-شریکم آقای/خانم ...... مجوزهای لازم را تهیه کند.
3- خودم
تا اینجا برنامه ریزی ما تا حدودی انجام شده ، اکنون به حرف R هدف گذاری رسیدیم در این مرحله می خواهیم ، یک مورد مهم را در هدفمان چک کنیم . که آیا ذهن ما به این باور دارد که می تواند به آن هدف برسد. به عنوان مثال اگر شخصی در سال 1401 با درآمدی حدود 15 میلیون تومان درماه اتومبیل پراید تهیه کرده ، و بخواهد برای سال 1402 خرید یک اتومبیل پرش را هدفگذاری کند به احتمال قوی ذهن او آماده چنین هدف گذاری نیست. به عبارت ساده تر اتومبیل پرش برای او یک رویا است و لازم است پله پله به این آرزوبرسد. اما ذهن او می تواند اتومبیل پژو را به عنوان هدف بپذیرد. پس ذهن ناخوداگاه او این کار را قابل انجام می بیند.
مرحله نهایی برای هدف گذاری به روش اسمارت مشخص کردن زمان رسیدن به هدف است . همانطور که می دانیم مهمترین، محدودترین،و ارزشمند ترین سرمایه هر انسان زمان اوست. پس باید حتما میزان زمان مورد نیاز برای تحقق این هدف مشخص شود . زمان یکی از معیارهای مهم برای انجام کارهاست ،
پس مثال کامل شده ما به این شکل می شود که
برای راه اندازی کسب وکار جدید به منظور افزایش 80% درآمد،که تا نیمه اول سال آینده اجرایی خواهد شد.لازم است
1- من ملک تجاری را تا تاریخ...... با بودجه---- پیدا کنم
2-شریکم آقای/خانم .... تا تاریخ------- مجوزهای لازم را تهیه کند.