داستان مراجعی که می خواست کسب و کارش را به سود برساند
ژانویه 10, 2023داستان مراجعی که سرمایه کافی برای ادامه کسب وکار نداشت
ژانویه 11, 2023
دومینو چالشها
چند وقت پیش یک مراجع داشتم ، او صاحب یه کسب و کار موفق بود. مدتی بود با چالش کاهش فروش مواجه شده شده بود، و می خواست فروشش رو افزایش بده ، طبق معمول، اکثر مراجعان عوامل خارجی را ، علت اصلی چالش ها شون می دانند و لی ایشان برخلاف دیگران تمایل زیادی به انجام فرایند کوچینگ و پیدا کردن راهکاری مناسب برای عبور از این بحران داشت،هر چقدر بیشتر از او می شنیدم اطمینان من از توانایی ها و مهارت او در تمامی ایعاد کسب وکارش بیشتر می شد ، مدل بررسی یک کوچ ساده و بدون پیشفرض و قضاوت است.پس باید بی قضاوت دنبال این می گشتم که من و مراجعم باید به چه چیزی برسیم تا بتوانیم این کسب و کار را رشد دهیم. با توجه به این که از نظر فنی هیچ مشکلی وجود نداشت لازم بود.بررسی های عمیقتری انجام شود.
باید چالش های کاری را کنار می گذاشتم و به جای کوچ کردن موضوع مراجع، خود مراجع را کوچ می کردم.باید باور ها و ارزش های او را می شنیدم تا بتوانم برای او آینه بهتری باشم .
دوست من :تقریبا تمام چالشهایی که در زندگی با اونها مواجه میشم میوه درختی هست که ریشه اون از جنس ارزشها و باور های خوداگاه و نا خواداگاه ما هست.
او باید خود را عمیق تر می دید تا عاملی که می تواند او را رشد دهد پیدا کند.برای اینکه یک کوچ آینه بهتری باشد باید بتواند رابطه عمیقی با مراجعش ایجاد کند و محیط امنی را فراهم آورد که مراجع با خیال راحت هر آنچه را که می خواهد بگوید.یکی از جملاتی که معمولا کوچ های موفق از مراجعینشان می شنوند این جمله است که " چیزی را که می خواهم به تو بگویم تا به حال به هیچ کس نگفته ا م". مراجع من بعد از گفتن این جمله،از چالش های قدیمی دوران کودکی خود می گفت و ارتباط آنها را با شرایط امروز خود شرح می داد.
تصویری که او در ناخوداگاه از پدر داشت، مردی ناتوان از انجام تعهد های ساده زندگی بود و او آسیب های زیادی در کودکی از این موضوع متحمل شده بود. این باعث شده هراس عجیبی از پذیرش تعهد داشته باشه ، باعث می شد سرمایه گزاری بسیار محدودی داشته باشه ، به خاطر ترس از بی پولی از زندگیش لذت نبره وبا ماشین شخصی به دلیل ترس از خرابی به مسافرت نره، درد های گوارشی و عصبی شدید داشته باشه
و همه اینها دقیقا زمانی شروع شد که خودش داشت ........ پدر می شد
وقتی علت رو پیدا کردیم و چالش رو دست به دست هم حل کردیم.در جلسه کوچینگ، تفاوت های اساسی بین خودش و پدرش را متوجه شد. درامد ریسک پذیری ، نوع شغل ،میزان پس انداز،زمانه امروز ، پشتوانه های دیگر به کلی با شرایط پدر متفاوت است،می گفت" من به هیچ وجه به این موارد توجه نمی کردم " فقط به این باور رسیده بودم که نباید ریسک کنم . حالا فهمیدم افزایش سرمایه گذاری در کار من به هیچ وجه ریسک نیست، حتی با باتوجه به این شرایط می تواند بهترین سرمایه گذاری باشد". او پس انداز قابل توجه ای به صورت پول نقد (ریالی) در بانک داشت،و هر روز از ارزش آن کم می شد ، از این طرف به دلیل عدم سرمایه در گردش در کسب و کارش، اوضاع شرکت به شدت به سمت بحران پیش می رفت .همسرش از اینکه بودجه ای که برای مخارج منزل در نظر گرفته شده (با توجه به شان و میزان درامد) کافی نبود رضایت چندانی نداشت.از سفر خارج از شهر می ترسید اما امروز
فروشش افزایش چشم گیری پیدا کرده، با اتومبیل شخصی سفر می رود ، درد ها گوارشی تقربیا برطرف شده، سرمایه گذاری های موفق در کسب کارش انجام داده است.
تازه یکسری از چالشهای مربوط به جلسات بعد هم پیشاپیش حل شد😀
اگر چالش های مراجع به صورت عمیق حل شود. مابقی مشکلات، مثل دومینو پشت هم برطرف می گردد. به خاطر همین اتفاق نام این داستان را دومینو چالشها گذاشتم .
بهترین ها را برایتان آرزومندم
اراتمند شما احسان امامی
زمستان 1401